فرشته کوچولوی مامان و بابا آندیا فرشته کوچولوی مامان و بابا آندیا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

❤ آنـــــــدیا فرشـــــته کوچک مـــــن ❤

بلندترین شب سال 95

امسال بلندترین شب سال یا همون یلدای خودمون چون مامان جون و باباجون تنها بودن رفتیم همه اونجا و خوش گذشت.... البته دایی مجید و خانواده نیومدن چون وسط هفته بود بهانه مدرسه فردا پارسا و گلسا  رو اوردن و نیامدن...... دخترم ... یلدا را دوست دارم در چشمان قشنگ یلدا برق ثانیه ها را می بینم ! همان ثانیه هایی که ... به قدر یک لبخند کوتاهند   و   به قدر یک لبخند با ارزش ... یلدا را دوست دارم چون با نگاه مهربانش می گوید :   رمز ماندگاری ثانیه ها در کنار هم بودن همدل بودن و نشاندن ل...
30 آذر 1395

نقاشی های کودکانه تو.....

این روزا یکی از بهترین و خوشایندترین کارایی که انجام میدی نقاشیه که البته با توجه به سن و سالت و اینکه کلاس نمیری......خوبه یعنی عالیه..... خلاصه تا چشمت به کتابای ما میوفته تو هم دفتر و مداد رنگیات و روسرما هوار میکنی و خلاصه  میخوای پابه پای ما بیای امروز چند نمونه از این نقاشی ها رو که با موبایل عکسشون و داشتم واسه نمونه کار توی وبلاگت  میزارم...تا در اینده بدونی چه هنرمندی بودی مامانی جووون این و با خمیر بازی درست کردی پرنده هستن ایشوووووون ماااااااهی این جزو اولین خونه هایی که میکشیدی سر سره-صندلی- الاکلنگ یه عروس هستن ایشون و یه زنبور...
26 آذر 1395

اولین برف پاییزی شهرما....

دیشب هوا خیلی سرد بود..... وامروز صبح که پرده اتاقمون و زدم کنار دیدم داره برف میباره..... آنقده خوشحال شدم که نگو...... امروز 13 آذر اولین برف پاییزی  شهر من به زمین نشست.... تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت میتوان گفت که من چلچله باغ توام مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف سخت محتاج به گرمای توام  . . .   اینم اولین عکسهایی برفی دخترک در پاییز 95 روز پشت بوم خونه اینم یکی از مزایای طبقه پنجم بودنه دیگه یه جای دنج و آروم البته شاید زیبایی طبیعت و پارک و نداشته باشه ولی وقتی یه جوجه داری اینجا بهترین جا واسه برف بازی...
13 آذر 1395
1